آشنايي با ريشه ضرب المثل ها؛
حكايت تاريخي و جالب ضرب المثل "خروس بيمحل"
حكايت تاريخي و جالب ضرب المثل "خروس بيمحل"
داستان ضرب المثل خروس بی محل
جالب و خواندنی ودانستنی است چون همچون سایر ضرب المثل ها دارای پیام
می باشد. برای اینکه گذشته
از اینکه این اصظلاح اشاره به فضولی
یا پاپرهنه میان حرف دیگران دویدن است . از طرف دیگر داستانش طوریست
که حامل خبر بد است. آنچنان که شرح این این داستان می گوید تراژدیک
است .ولی بدون شک نمی توان انکار کرد بدلیل عملکرد 35 ساله ی رژیم ولایت فقیه حاکم بر ایران شرایط آنگونه است که
اکثریت قریب به اتفاق مردم ایران خواهان تغییر این شرایط یا
شنیدن بلند شدن ن صدای خروس بی محل از بیت جماران و کاخ های دیگر در ایران هستند.
چون از شرایط تحمیلی خفقانی وعدم
آزادی با بحران اقتصادی خسته شده اند . بهرحال اگر این نظر را قبول ندارید
داستان را بخوانید تا متوجه شوید که محتوایش چیست . آنگاه
در می یابید داستان خروس بی محل چیست ؟ سپس به این نتیجه می رسید که بی صبرانه منتظر
شنیدن چنین صدای خروس بی محلی از مکانی هستید که اشاره شد؟ 13 اسفند -92
در ادامه سلسله مطالب آشنايي با ريشه ضرب المثلها،با گذشته مثل معروف"خروس بيمحل" آشنا ميشويد. هرگاه كسي در غير موقع حرف بزند و يا ميان حرف ديگران بدود و خود را داخل كند چنين فردي را اصطلاحاً خروس بيمحل ميخوانند.
* ريشه ضرب المثل از آنجا كه در ادوار گذشته بانگ نابهنگام خروس را به علت و سببي شوم ميدانستند لذا به شرح ريشه تاريخي آن ميپردازيم تا علت و سبب اين مثل سائر و مشئوم بودن آن بر خوانندگان روشن شود.
كيومرث سر دودمان سلسله باستاني پيشداديان ايران بود كه مورخان به روايات مختلف او را آدم ابوالبشر و گل شاه يعني شاهي كه از گل آفريده شده، و نخستين پادشاه در جهان دانستهاند. كيومرث را پسري بود به نام پشنگ كه هميشه بر سر كوهها بود و به درگاه خداي تعالي راز و نياز و مناجات ميكرد. كيومرث به اين فرزندش خيلي علاقه داشت و غالباً پسر و پدر به سراغ يكديگر ميرفتند. روزي ديوان كه از دست كيومرث منهزم شده بودند به منظور انتقام به سراغ پشنگ رفتند و هنگامي كه سر به سجده نهاده بود پاره سنگي بر سرش كوفتند و او را هلاك كردند. حسب المعمول اين بار كه كيومرث براي ديدار فرزندش پشنگ با آذوقه كامل به سراغ او رفته بود جغدي بر سر راهش ظاهر شد و بانگ زد. كيومرث چون فرزندش را نيافت و دانست پشنگ را كشتند جغد را نفرين كرد و به همين جهت ايرانيان از آن تاريخ جغد را پيك نامبارك و صدايش را شوم ميدانند. آن گاه كيومرث در مقام انتقام از ديوان برآمده ساير فرزندان را بر جاي گذاشت و خود با سپاهي گران به سوي ديوان شتافت.
در اين سفر بر سر راه خويش خروسي سفيد رنگ و مرغ و ماري را ديدكه خروس مرتباً به مار حمله ميكرد و هر بار كه موفق ميشد با منقارش به شدت بر سر مار نوك بزند به علامت پيروزي بانگ ميكرد. كيومرث را از اينكه خروس براي صيانت و دفاع از ناموس تا پاي جان فداكاري ميكند بسيار خوش آمده سنگي برداشت و مار را بكشت و بانگ خروس را به فال نيك گرفت. كيومرث پس از غلبه بر ديوان آن مرغ و خروس را برداشت و به فرزندانش دستور داد آنها را به خانه نگاهداري و تكثير كنند. معمولاً خروس به هنگام روز بانگ ميكند و چون شب شد تا بامدادان كه پايان شب و طلايه روز و روشنايي است بانگ نميزند ولي قضا روزي خروس موصوف شبانگاهان كه بيموقع و نابهنگام بود بانگ برداشت. همه تعجب كردند كه اين بانگ نابهنگام چيست ولي چون معلوم شد كه كيومرث ازدار دنيا رفته آن خروس را خروس بيمحل خواندند و از آن سبب بانگ خروس را بدان وقت به فال بد گرفته صدايش را شوم دانستهاند. از آن روز به بعد: "هر خروسي كه بدان وقت بانگ كند و خداوند خروس آن خروس را بكشد آن بد از او درگذرد و اگر نكشد در بلايي افتد." منبع : جمهوری اسلامی
No comments:
Post a Comment