بدون شک فائزه ی رفسنجانی از آنقدر ضریب هوشی وتجربه بر خور دار می باشد که بخوبی می داند اگر چنانچه وی بخاطر رعایت برخی مسایل خانوادگی وفشار وتهدید ارگان های فشار وتهدید وپرونده سازی از سویارگان های اطلاعاتی- امنیتی محدودیت نداشت . به جای اینکه بدر بگوید تا دیور بشنود که اصول گرایی دکان بقا شده است .رو راست می گفت که این دکان بقا ناشی از ابزار قدرت و ثروت وعوامفریبی و جنگ افروزی و غارتگری دین ابزاری شده است که 35 سال پیش با تأکید حکومت " نه یک کلمه کم نه یک کلمه بیش " از سوی خمینی شیاد بنا نهاد ه شد. بنابراین همه ادعاهای حکومت مستضعفان وپا بر هنگان وهر نهادبا پسوند اسلامی و حزب کار گزاران و ادعای اصلاح طلبی و اعتدال واصولگرا داشتن در رژیم ولایت فقیه اصلاح پذیر از یک قماش اند و دکان های چند نبش عوامفریبی نه فقط برای بقای جناح وباند ها که برای بقای ننگین رژیم ضد بشری دین فروش عوامفریب ولایت فقیه می باشد . 24اسفند-92
پرخبرترین فرزند هاشمی است. در مجموع، فرد شلوغی است هم در رفتار و هم در برنامههایش: عضو حزب کارگزاران، فعال در مجمع زنان اصلاحطلب، فعال در ورزش زنان، ریاست انجمن دفاع از مطبوعات و... .فائزه هاشمی روی گفتوگوهایش، بسیار حساس است و حتما باید قبل از چاپ آن را ببیند و حتما هم در گفتوگو دست میبرد و اصلاحیه میزند. با کامپیوتر قهر است و حتما باید با خودکار، مصاحبه را اصلاح کند و به دلیل دستخطش، نهاییکردن گفتوگو با او کار بسیار سختی است. با او درباره تجربهاش از نحوه تعامل اقلیت مجلس با دولت همسو و همچنین فعالیتهای کنونیاش به گفتوگو نشستهایم:
با رویکارآمدن آقای خاتمی و دولت اصلاحات شما بهعنوان اقلیت مجلس پنجم تعامل نسبتا خوبی با دولت برقرار کردید. تعامل شما بهعنوان اقلیت مجلس با دولت همسو چگونه بود؟ بهعبارت دیگر چگونه توانستید مانع فشار فراکسیون اکثریت به دولت شوید؟
اول توضیح دهم که اصولگرایان مجلس پنجم با اصولگرایان کنونی مجلس تفاوت بسیاری داشتند، به این معنا که نسبت به الان منطقیتر و واقعبینانهتر به مسایل نگاه میکردند، نه اینکه مسایل را احساسی و مبتنی بر منافع شخصی، گروهی و صرفا سیاسی دنبال کنند یا در برابر مسایلی که از وظایف دولت است، بنای مخالفت بگذارند. بنابراین شرایط آن زمان کشور و بافت اصولگراها بسیار با دوران کنونی متفاوت بود. از سوی دیگر اقلیت مجلس پنجم، اقلیتی قویتر از اصلاحطلبان کنونی بودند. نزدیک به صدنفر که بعضی اوقات هم به ۱۲۰نفر میرسیدیم اقلیتی قوی را تشکیل میدادیم، درست است که اکثریت و اصولگرایان مجلس پنجم سعی میکردند موانعی بر سر راه آقای خاتمی قرار دهند، اما به این شدت نبود، در تمام دوران همزمانی مجلس پنجم با دولت اصلاحات، تنها دو استیضاح آقایان نوری و مهاجرانی - وزرای کشور و ارشاد - در دستور کار مجلس قرار گرفت که استیضاح آقای نوری رای آورد اما آقای مهاجرانی به دلیل دفاع خوب خودش، وزیر ماند. اما الان میبینیم که در چندماهه نخست کار دولت، تاکنون سه «کارت زرد» به وزرا داده شد و یا اینکه سه بار وزیر پیشنهادی ورزش رای نیاورد. فشاری که در دوره کنونی، مجلس به دولت وارد میکند خیلی بیشتر از آن دوران است، دلیلش هم این است که هم اصولگرایان بهتری داشتیم و هم اصلاحطلبانی قویتر از نظر تعداد. فضای سیاسی جامعه هم بهتر بود، قبح خیلی چیزها نریخته بود، فضای سیاسی مناسبتر بود و منافع ملی در مقابل منافع شخصی و گروهی اعتبار بیشتری داشت.
چگونه مانع از فشار به دولت میشدید؟
به هرحال لابی قوی در مجلس و مذاکره و رایزنی با نمایندگان مخالف، در بسیاری از مواقع به نتیجه میرسید. در کل شرایط خیلی متفاوت بود و قابل مقایسه با الان نیست. آن زمان اینگونه نبود و بیشتر با اعتقاد کار میکردند. الان بدون هیچ ملاحظهای، برخی کارهای غیرقانونی انجام میشود. دوران کنونی با آن دوران قابل مقایسه نیست. در دو دوره گذشته شاهد نزول اخلاق هستیم.
به تغییر نگرش و عملکرد برخی اصولگراها اشاره کردید، به نظر شما آیا درحال حاضر میتوان عنوان «اصولگرا» را به نمایندگان اکثریت مجلس داد و یا اینکه عنوان «اصولگرایی» نیز مانند بسیاری از مفاهیم دیگر دچار تحول شده است؟
به نظر من اصولگرایی ارتباطی با طیف سیاسی ندارد. اگر بخواهیم به صورت مفهومی به واژه «اصولگرا» نگاه کنیم، باید اذعان کرد که اصلاحطلبان هم اصولگرا هستند، یعنی در عین اینکه روی اصول خود ایستادگی میکنند خواهان اصلاح و بهبود امور جامعه هم هستند. پایبندی به اصول خاص اخلاقی، سیاسی، فرهنگی و... میتواند افراد را اصولگرا کند اما در مفهوم سیاسی بهنظر من اصولگرایی مفهوم خود را از دست داده است. برخی از اصولگرایان در شرایط کنونی پایبندی به اصول را از دست دادهاند، البته برخی از آنان مانند آقای مطهری و ناطقنوری حسابشان جداست. آقای احمدینژاد به اصولگرایی هم آسیب زد و باعث نزول آن شد. به نظر من اصولگرایی برای بعضی افراد دکانی است برای بقایشان. مشکل اینجاست که خود را عین اسلام و نظام و انقلاب نیز میدانند.
نگاه شما به عملکرد اصلاحطلبان حاضر در مجلس چیست؟
به تغییر نگرش و عملکرد برخی اصولگراها اشاره کردید، به نظر شما آیا درحال حاضر میتوان عنوان «اصولگرا» را به نمایندگان اکثریت مجلس داد و یا اینکه عنوان «اصولگرایی» نیز مانند بسیاری از مفاهیم دیگر دچار تحول شده است؟
به نظر من اصولگرایی ارتباطی با طیف سیاسی ندارد. اگر بخواهیم به صورت مفهومی به واژه «اصولگرا» نگاه کنیم، باید اذعان کرد که اصلاحطلبان هم اصولگرا هستند، یعنی در عین اینکه روی اصول خود ایستادگی میکنند خواهان اصلاح و بهبود امور جامعه هم هستند. پایبندی به اصول خاص اخلاقی، سیاسی، فرهنگی و... میتواند افراد را اصولگرا کند اما در مفهوم سیاسی بهنظر من اصولگرایی مفهوم خود را از دست داده است. برخی از اصولگرایان در شرایط کنونی پایبندی به اصول را از دست دادهاند، البته برخی از آنان مانند آقای مطهری و ناطقنوری حسابشان جداست. آقای احمدینژاد به اصولگرایی هم آسیب زد و باعث نزول آن شد. به نظر من اصولگرایی برای بعضی افراد دکانی است برای بقایشان. مشکل اینجاست که خود را عین اسلام و نظام و انقلاب نیز میدانند.
نگاه شما به عملکرد اصلاحطلبان حاضر در مجلس چیست؟
به نظرم شرایط نمایندگان اصلاحطلب مجلس شرایط مناسبی نیست با این حال در حد خودشان تلاشهای خوبی کردهاند اما به دلیل اینکه در «اقلیت» هستند، نمیتوانند بیش از این کاری از پیش ببرند.
یعنی فکر میکنید با توجه به تعداد اصلاحطلبان در مجلس، میتوان به کارنامهشان، نمره قبولی داد؟
نمیشود فضای مجلس را به صورت انتزاعی و جدا از فضای سیاسی کلی جامعه دید و از این نمایندگان انتظار زیادی داشت. این دوران هشتساله دوران عجیبی بود که اصولگرایان با حمایتهای عجیب و غریب و همراهی با آقای احمدینژاد خود را برای ایشان هزینه کردند و فضای مجلس نیز اینگونه شد. در حال حاضر برای بخشی از افراد منافع شخصی جایگزین بسیاری مسایل شده و برخی عملکردها براساس منطق و قانون نیست و بنابراین کار نمایندگان «اقلیت» در این دوره بسیار سخت بود، عمدتا هم تلاش خوبی کردند. کسانی هم که بیرون از مجلس بودند شرایط بهتری نداشتند و این فشارها برای همه کسانی بود که تلاش میکردند از آرمانهای انقلاب دفاع کنند.
نمیشود فضای مجلس را به صورت انتزاعی و جدا از فضای سیاسی کلی جامعه دید و از این نمایندگان انتظار زیادی داشت. این دوران هشتساله دوران عجیبی بود که اصولگرایان با حمایتهای عجیب و غریب و همراهی با آقای احمدینژاد خود را برای ایشان هزینه کردند و فضای مجلس نیز اینگونه شد. در حال حاضر برای بخشی از افراد منافع شخصی جایگزین بسیاری مسایل شده و برخی عملکردها براساس منطق و قانون نیست و بنابراین کار نمایندگان «اقلیت» در این دوره بسیار سخت بود، عمدتا هم تلاش خوبی کردند. کسانی هم که بیرون از مجلس بودند شرایط بهتری نداشتند و این فشارها برای همه کسانی بود که تلاش میکردند از آرمانهای انقلاب دفاع کنند.
شما حاضرید با توجه به این شرایط تجربه نمایندگی را دوباره امتحان کنید؟
به این موضوع فکر نکردهام.
الان فائزه هاشمی چه نقشی برای خود درنظر گرفته است؟ میخواهید فعال حزبی باشید و برای به قدرترسیدن تلاش کنید یا اینکه فائزه بعد از زندان میخواهد نقش دیگری برای خود تعریف کند؟
فعالیتهایم برای دستیابی به آرمانهایم است. همان مشی را دنبال میکنم. در قدرتبودن، کمک و نیاز برای هموارشدن راه تحقق تفکرات است و لازم. بنابراین هر نقشی برای خود تعریف کنیم یک جوری به قدرت وصل است. بنابراین فعالیت در چارچوب نهادهای مدنی مثل احزاب و «انجیاو»ها لازم است و من هم دنبال میکنم. آن دوران که من وارد حزب کارگزاران شدم، عدهای در مقابل آقای هاشمی ایستاده بودند و موانع زیادی را برسر راه دولت هاشمی ایجاد میکردند و من فکر میکردم که باید از طریق حزب تلاش کنیم تا مجلس پنجم با دولت همسویی داشته باشد و به رشد و آبادانی کشور کمک کند، من هم نامزد شدم. به حزب کارگزاران پیوستم تا سازمانیافتهتر باشیم. معتقد به «تحزب» هستم اما شخصیتا نمیتوانم کار حزبی کنم و این هم یک ضعف است. برای مثال زمانی هم که در حزب بودم مواضع مستقلی داشتم.
پس چرا استعفا نمیدهید؟
معتقدم اگر بخواهیم رشد اقتصادی، آزادی، دموکراسی، حقوقبشر، حقوق شهروندی و سایر شاخصههای توسعهیافتگی در کشور نهادینه شود، باید به سمت تحزب برویم. نیاز به تشکلات و نهادهای مردمی و احزاب داریم و تمام اینها پایه دموکراسی هستند و نمیتوان دنبال آزادی بود اما به تحزب اعتقادی نداشت.
«کارگزاران» که شما عضو آن بودید نمیتواند چنین نقشی را ایفا کند؟
از نگاه من حزب کارگزاران از مدیران باتجربه و با اعتقادات و باورهای توسعهای بهدور از شعار و سیاستهای «پوپولیستی» تشکیل شده است و توان و ظرفیت این کار را دارد و همچنان آن را در بین احزاب موجود اصلاحطلب، بهترین حزب میدانم.چرا چنین نظری دارید؟
اول اینکه توانمندی و کارکرد خودشان را در زمانی که در مدیریتها بودند نشان دادهاند و دوم هم اینکه به مرام و اصول من نزدیکتر هستند.
همخوانی «کارگزاران» با تفکرات شما دلیل نمیشود بهترین حزب موجود باشد...
من از نگاه خودم میگویم.
من از نگاه خودم میگویم.
اما از نظر تشکیلاتی و کارهای حزبی، «کارگزاران» موفقیت چندانی نداشته است.
کارگزاران در زمان تاسیس و در جریان انتخاباتها نهتنها بسیار موفق بود، بلکه حتی در زمان شکلگیری مجلس پنجم و انتخابات ریاستجمهوری ۱۳۷۶ جریان اصلاحطلبی را احیا کرد ولی متاسفانه باوجود حضور خوب و قوی در دورههایی آن هم به دلایلی که جای بحث آن اینجا نیست، قدری منفعل شد.
اما تشکیلات و کارهای حزبی تعریفهای خود را دارند که برای امتیازدادن به آنها ملاک است. اگر «کارگزاران» نتوانسته از نظر تشکیلاتی موفق باشد، پس نمیتوان، آن را «بهترین» دانست.
بهترین که من گفتم از نظر مرام، مدیریت، تفکر و واقعگرایی است و از نظر تشکیلاتی نیز دورههای موفق زیادی داشته است. کار تشکیلاتی یکی از شاخصها میتواند باشد.
مدت زمان زیادی است که از کارهای حزبی دوری میکنید البته تقریبا تمام احزاب کارآمد و موثر اصلاحطلب در چند سال اخیر نتوانستند فعالیت رسمی و جدی داشته باشند. به نظر میرسد، کار حزبی جای خود را به مراسم و دیدارهای غیر رسمی حزبی داده است. اکنون با رویکارآمدن دولت جدید امیدهایی برای فعالیت دوباره احزاب به وجود آمده اما تاکنون حرکت جدی از سوی دولت مشاهده نکردیم نظر شما درخصوص عملکرد دولت جدید در رابطه با احزاب چیست؟
به نظر من شروع خوبی داشته است. در جلسه وزیر کشور با احزاب هم احزاب زیادی حضور داشتند. البته دو حزب «مشارکت» و «مجاهدین انقلاب» در آن جلسه نبودند اما به هرحال، نمیشود گفت به دلیل عدم حضور این دوحزب، جلسه موفق نبوده، به نظر میرسد دولت جدید به فکر احزاب است و میخواهد فضایی را برای گسترش احزاب فراهم کند. با توجه به مشکلاتی که احزاب در این چند سال داشتند و همچنین برخوردهایی که در دولت آقای احمدینژاد با فعالان حزبی شد و همچنین با توجه به محدودسازی آنها، قدری زمان نیاز است که احزاب دوباره به صورت جدی و واقعی و موثر پا بگیرند. البته مشکلات ساختاری هم وجود دارد.
اکنون شما در «مجمع زنان اصلاحطلب» هم فعالیت دارید. این مجمع، با چه هدفی تشکیل شد و اساسا کارکرد آن چیست؟
بله فعالیت دارم. ما سعی داریم که با همکاری و وحدت با یکدیگر، بتوانیم حضور زنان در عرصه مدیریت کشور را نهادینه کنیم. برای مثال در دولت جدید سعی بر متقاعدکردن مسوولان دولتی بود تا از زنان در مدیریت کلان کشور استفاده کنند. یعنی درواقع ما برای جایگاه مدیریتی و حقوقی زنان تلاش میکنیم. به نظر من بیتاثیر هم نبوده، هرچند طبق انتظارات خیلی هم موفق نبود. ما به تلاشمان ادامه میدهیم و مذاکراتی هم با دولت داشتیم تا از توان زنان استفاده بیشتری شود.
«مجمع زنان اصلاحطلب» از ارتباطات و لابیهای خود در دولت هم استفاده میکند؟
بله! بالاخره ارتباطات زیادی وجود دارد، یعنی هر عضو این مجمع، ارتباطات خودش را دارد که همگی این ظرفیت و پتانسیل را به میدان آوردهاند.
سال گذشته فائزه هاشمی در «اوین»، «وکیل بند» زنان بود، این نفش چقدر روی شما تاثیر گذاشت؟
به هرحال تمام تجاربی که به دست میآوریم در شخصیت، افکار و منش آدم تاثیر میگذارد. اعتقاد دارم ششماه حضور در زندان تاثیر زیادی روی من گذاشت، البته افکارم تغییر نکرده و همان آدم پیشین هستم اما به سمتوسو دادن به تفکرات و شناختم کمک کرد و برای من تعیینکننده و آموزنده بوده است.
No comments:
Post a Comment