تصاویر زندگی زن نگون بخت خیابانی با پسرش در اهواز !
پیآمد جمله ی قصار ومعروف اقتصاد مال خر است خمینی
آشکارا تبدیل به فقر وتبعیض وبی عدالتی
وفاصله ی عمیق طبقاتی ونابسامانی اقتصادی
و رشد پدیده های شوم اجتماعی شده است . از طرف دیگر برنامه ی هسته ای موجب تحریم ها شد و بحران اقتصادی در پی
داشته و منجر شده تا فشار برروی خانواده
های تهی دست مضاعف گردد . از سوی دیگر
آثار جنگ خانمانسوز هم در استان های جنگ زده
هرروز بیشتر نمودار می گردد.
همچون استان جنگ زده
ی خوزستان که قبل از جنگ
بدلیل وجود منابع سرشار نفت وگاز جزو استان های ثروتمند کشور بود . مهمتر اینکه
این استان در ایام نوروز میزبان جمعیت کثیری
از گردشگران وشهروندان سایر استان های کشوربود . اما پس از جنگ خانمانسوز 8
ساله ی موهبت الهی این استان ،جنگ زده و
ویران گردید و بخشی از ساکنین شهرهای این
استان کشته ومجروح وآواره وبی خانمان شدند
. طوریکه استان نفت خوزستان تبدیل به یکی
از استان های محروم کشور شده است . در عوض گله گله کاروان های راهیان گور
بسیج دانش آموزان را مدارس به مناطق جنگی
استان اعزام می کنندتا در اثر تصادفات جاده ای تعدادی از اینان
کشته ومجروح شوند . بهرحال گذشته از فقر وبیکاری واعتیاد در این استان، مردم
شهرهای این استان هم از مشکل عدم آب آشامیدنی رنج می برند . بدتر اینکه
اکنون گزارش شده که پدیده ی کارتون خوابان که زنان هم به این پدیده شوم
ملحق شده اند فقط مختص کلان شهرتهران نیست
، بلکه دامنه ی آن به اهواز مرکز استان نفت خیز وجنگ زده خوزستان هم سرایت
کرده است . البته در این استان چند میلیون عرب خوزستانی هم اقامت دارند که فرق با عرب های حزب الشیطان لبنان وعراق وسوریه و حماس وجهاد اسلامی فلسطین دارند . برای اینکه سهم شان از قدرت حکومتی و دلارهای نفتی که خمینی شیاد قولش را داده بود فقر و بیکاری و طناب دار شده است که برای رعب و وحشت گاهی بطور جمعی دار زدن در ملأ عام اجرا می شود .
بهرحال در ماه دوم سال اقتصاد مقاومتی- جهادی اکنون گزارش شده است زنی بی پناه در اهواز به نام زهرا خانم پنجاه و چند ساله به دلیل فقر اقتصادی و مشکلات مالی و نداشتن اجاره خانه در خیابان روزگار می گذراند. چون بنابر گزارش ایسنا، کیانپارس، کوروش، زیتون، شهرک نفت... هر خانهای در این شهر یک آدرس دارد؛ بعضیها سرراست، بعضیها کروکی لازم. بعضیها بالای شهر، بعضیها پایین شهر اما در میان تمام آدرسهای این شهر، آدرس خانه زهرا خانم چیز دیگری است .برای اینکه کاشانه ی وی وپسرش بغل دیوار زیر سقفی از گلهای کاغذی، رو به روی دستشویی عمومی باغ معین است . زهرا خانم 50 و خوردهای ساله که خوردهاش را یا یادش نمیآید یا چشمان آبی وصورت پوشانده به رسم زنانگی گفتنش را صلاح نمیبیند، 4 ماه است که زندگیش را روی یک پتو پهن کرده است و نام بیخانمان را یدک میکشد. همسرش را 12 سال پیش از دست داده است، او مانده و پسرش. تا 4 ماه پیش در کوتعبدالله خانهای داشت اما صاحبخانه اجاره را بالا میبرد و او که توانایی پرداخت ندارد، مجبور به تخلیه خانه میشود.حالا روزها پسرش که تنها 7 کلاس سواد دارد، کارتن میفروشد و او تکیه داده بر دیوار رادیو گوش میکند. روزهای سختی را گذارنده است. گرما، سرما، پشه و جانور، چاقوکشهای نیمه شبها. گزارشگر از وی سئوال می کند پس از ترس چه کسی صورتت را از عکاس پوشاندهای؟ زهرا خانم ابتدا سکوت میکند و بعد زیر لب جواب میدهد: هنوز آبرویم را دوست دارم. بیشتر از این که از وضع زندگیش ناراحت باشد، دلش از آدمها گرفته است. به دیواری که بر آن تکیه داده اشاره میکند و میگوید این تالار هر شب کلی از غذاهایش را دور میریزد ، نمیدانم چه میشود اگر همین غذا را به ما بدهند. آیا مردم ایران انقلاب کردند تا دچار چنین سرنوشت شومی شوند؟ فرق این زهرا خانم با همسران خامنه ای و رفسنجانی و روحانی و.... سایر مسئولان رژیم نا مشروع ولایت فقیه چیست؟ دلارهای نفتی کجا رفته وسهم چه کسانی شده است که موجب ورشکستگی اقتصادی کشور وفقر فراگستر در جامعه شده است؟ 16 اردیبهشت -93
زهرا خانم 50 و خوردهای ساله که خوردهاش را یا یادش نمیآید یا به رسم زنانگی گفتنش را صلاح نمیبیند، 4 ماه است که زندگیش را روی یک پتو پهن کرده است و نام بیخانمان را یدک میکشد. همسرش را 12 سال پیش از دست داده است، او مانده و پسرش. تا 4 ماه پیش در کوتعبدالله خانهای داشت اما صاحبخانه اجاره را بالا میبرد و او که توانایی پرداخت ندارد، مجبور به تخلیه خانه میشود.
عکاس: محمدرضا صالحی
No comments:
Post a Comment