Tuesday, February 11, 2014

آقا مهدی ، حرف نداری

آقا مهدی ، حرف نداری
دو خط موازی همچون ریل راه آهن هم دیگر را قطع نمی کنند ، بلکه  موازی وهمسو با هم امتداد می یابند.  حال بماند که این قطار بقول احمدی نژاد  این قطار می تواند هسته ای بی ترمز ودنده عقب کنده باشد . یا بقول رقبای منتقدش این قطار  ایستگاه به ایستگاه خیلی از مسافرانش  را پیاده  می کند . غرض  از این اشاره  به سناریوی جدید بالاترین است . زیرا که به نظر می رسید نمی بایست  شیوه ی  کار طوری باشد که تداعی  کننده  ی مشابهت هایی باشد که  در رژیم ولایت فقیه  در مورد اهل قلم و آزادی بیان اعمال می شود . چونکه  خیلی وقت است در کشور ولایت فقیه مدعی امن و آزاد ترین کشور جهان  تقسیم  بندی جناح ها و باند هاخودی و خودی تر وغیر خودی  و غیر خودی تر وجود دارد . به ویژه  پیرامون  آزادی بیان وقلم و مطبوعات  هم  خطوط قرمز ترسیم شده ای وجود دارد که عبور از آن جایز نیست . البته این خطوط هم بر حسب تقسیم بندی اشاره شده جناح و باند ها عمل می کند . یعنی  رعایت مرزش خودی و غیر خودی دارد . البته این سیاست  مکمل سرکوب و ضرب و شتم معترضان شده  است . زیراکه رژیم ولایت فقیه چون بدون سرکوب و سانسور و صدور تروریسم وبحران و ارتجاع به برون مرز  به بقای خود دامه دهد. البته مترادف این سیاست چوب حراج زدن برمنابع و ذخایر کشور  و باج دادن های کلان هم با خارجی ها دنبال  می شود . متأسفانه ترکش خطوط قرمز به سایت بالاترین اصابت  کرده و گویا مسئولان محترم بالاترین متوجه نیستند اعمال این سیاست موجب ریزش فعالیت کاربران وبازدید کنندگان سایت شده است . چون مدتی است بر اساس نوشته یا نانوشته های اعلام ناشده  سیاست خودی و غیرخودی در مورد لینک های کاربران اجرا می گردد . برای  اینکه  اتفاق می افتد که برخی از لینک های  انتقادی دگر اندیشان پس از کسب آرای تعیین شده برای بخش های سیاست ، جامعه ، اقتصاد، سرگرمی ، ورزش ، هنر وادبیات  و دانش و فن آوری به صحفه اول داغ فرستاده نمی شود. باید گفت این اقدام تبعیض آمیز آشکار  مغایرت با آزادی قلم و بیان دارد  ودر قوانین بالاترین هم در این مورد اشاره ای نشده است .

بهرحال این شیوه ی کار جدید  مرا به یاد خاطره ای انداخت  که واقعیت دارد .ولی چون یه جورایی  شباهت هایی  به اعمال سیستم یا  سیاست جدید بالاترین دارد  باز گو می گردد. اما داستان خاطره چنین است:
یک زمانی  قبل از انقلاب در یک شهرستانی چند نفر با هم همخونه شده بودیم که  کارمند ادارات دولتی مثل دادگستری و آموزش  و پرورش بودیم. جمع با حالی  بود و  درخونه محور خرید وپخت وپز و.... تقسیم کار جمعی بود .  بحث های حاشیه ای پیرامون مسایل گوناگون  در یک فضای دمکراتیک بدون تنش هم ادامه  داشت . خلاصه ایام خوبی بود و  خوش می گذشت .
یه روز تنگ غروب  پس از اینکه از سر کار وارد خونه شدم . متوجه شدم  داره صدای صحبت کردن  میاد. خوب گوش کردم  دیدم  مهدی  یکی از هم خونگی مان که  یه مشتی با حالی بود توی اتاقش  داره صحبت میکنه .  داره میگه ، آقا مهدی دمت گرم، خیلی آقایی، خیلی سالاری ،تک ِ تکی ،  حرف نداری و  یک بزنی  خیلی مخی ، نابغه ای ، بی رقیب و همتایی وتوی همین مایه ها تعریف وتمجید ازخودش بود.
صدا زدم مهدی مگه کسی خونه است ، مهمون داریم؟
مهدی  :گفت نه .
پرسیدم : داری با تلفون با کسی حرف می زنی؟
مهدی : جواب داد نه .
سئوال کردم پس با که داری حرف می زنی؟
مهدی :  تا شروع کرد به جواب دادن  منم وارد اتاقش شدم . دوباره سئوال کردم جلوی آینه چکار می کنی و چه می گفتی؟
مهدی : گفت دوست من ،داشتم جلوی آینه با خودم درد و دل می کردم.
پرسیدم  چرا؟
مهدی : گفت آخه کسی که مرا تحویل نمی گیره ، لا اقل خودم که می تونم خودم را تحویل بگیرم .

حال مدیریت  محترم سایت بالاترین ومسئولان دیگر با شیوه ی جدید شان تصمیم دارند خطوط قرمز در مورد لینک ها داشته باشند تا کاربر دگر اندیش ومخالفی که اینان نمی پسندند از آن عبور نکند . اگر چنین است ایراد ندارد . چون ریش و قیچی دست خودتان است ومختار هستید هرکاری که دوست دارید انجام دهید ولی بشرط آنکه روراست اعلام شود تا من دگر اندیش بدانم در این ظرف نمی گنجم. 23 بهمن - 92




No comments:

Post a Comment